سامانه اینترنتی ثبت فیلم نامه در بانک فیلم نامه خانه سینما

بانک فیلم نامه خانه سینما
بانک فیلم نامه خانه سینما

بالاخره خانه سینما هم ثبت فیلم نامه بانک فیلم نامشو اینترنتی کرد تا نویسنده ها مجبور نباشن از راههای دور مراجعه کنن و بتونن اینترنتی فیلم نامشونو ثبت کنن .

دوستانی که میخوان فیلم نامه ها یا طرح ها شونو ثبت کنن میتونن به لینک زیر مراجعه کنن :

بانک فیلم نامه خانه سینما

فیلم نامه کوتاه جسارت از خانم لیلا اسکندریان

خانم لیلا اسکندریان زحمت کشیدن و یک فیلم نامه کوتاه به نام جسارت رو از خودشون برای بنده ارسال کردن تا در وبلاگ قرار بدم.

این فیلم نامه که در ۱۶ صفحه نوشته شده است داستان سه نوجوان است که برای اثبات جسارت خود دست به کار خطرناکی میزنند.

لینک دانلود فایل فیلم نامه با فرمت pdf :

نام : جسارت

نویسنده : لیلا اسکندریان ( leilascandarian@yahoo.com )

تعداد صفحه : ۱۶

لینک دانلود : jesarat.pdf

لطفا پس از خوندن متن نظراتتون رو در همین پست برای خانم اسکندریان بنویسید .

مثل سرزمین سبز توی جاده بین راه

نگاه میکنم به پنجره ، دختریست مثل ماه
نگاه میکنم به پنجره ، دختریست مثل ماه

نگاه میکنم به پنجره دختری است مثل ماه
آنطرف نشسته باز, میکند مرا نگاه

صاف و ساده مثل آفتاب مثل آینه
مثل سرزمین سبز توی جاده بین راه

روز و شب تمام میشود با سفر به چهره اش
صورتش چو صبحدم سپید و چشمها سیاه

هم کلام میشویم لیک گفتمان که نه
حرف میشود نصیب من, او فقط نگاه

چی تو را صدا کنم بحث میرسد به اسم
حدس میزنم سپیده بهتر است یا پگاه

شایدم ستاره هستی و شب که رفت
ناپدید میشوی تو هم پا به پای ماه

من چه احمقم وقت می رود زدست
لحظه این وسط چه ساده میشود تباه

بهتر است بشنوم کمی ز خود بگو
شروع میکند به حرف, بی صدا مثل آه

پر می کشد دلم به پنجره به آن طرف
لک میزند دلم برای یک وجب گناه

دست میبرم به پنجره کنار میرود
هر چه بود بین من و یک وجب گناه

باد میخورد به صورتم. نیست او ولی
آب میشود به روی گونه می برد پناه

پیاده میشوم همین کنار ترمز بزن
من چه احمقم دوباره کردم اشتباه

سرعتم زیاد بوده و عبور کرده ام از او
شایدم مانده بوده او همان ابتدای راه

————————————–

محسن منوریان ( زمستان 93 )

————————————-

فیلم نامه کوتاه حباب نوشته سحر ساعدی

متن زیر به درخواست خانم سحر ساعدی در وبلاگ قرار گرفته . دوستان عزیز میتونید بعد از خوندن متن نظراتتون رو راجب متن در بخش کامنت ها قرار بدین .

( ایمیل نویسنده : saharsaedi73@yahoo.com )

فیلم نامه : حباب
خارجی – خانه – حیاط – روز
مردی ۴۰ ساله در حیاط را باز میکند و داخل می آید. با حالتی هیستریک قدم بر میدارد.پیش میرود به همه جا نگاه میکند .به درخت وسط حیاط ,حوض و خانه . نزدیک درخت می رسد و دستی به درخت میکشد که ناگهان صدای جیغ کودکی او را به وحشت می اندازد , مرد به سرعت و نگران به سمت خانه می دود و در خانه را باز میکند .
داخلی- خانه – ادامه
دختر بچه ایی که عروسکی را در بغل دارد به سمت در می دود , مرد جلوی دختر بچه زانو می زند و دختر بچه به آغوش او پناه می برد . دختر بچه جیغ میکشد و گریه میکند , مرد بغض کرده .
مرد
آروم باش…آروم باش عزیزم … آروم باش مریم بابا … من اینجام
دختر بچه کمی آرام میگیرد . مرد به صورت زخمی دختر بچه نگاه میکند و با بغض بر دست هایش بوسه میزند.
دختربچه
(با گریه)
بابا , تویی ؟ چرا انقد دیر اومدی؟ هان؟ اون همش منو اذیت میکنه , منو میزنه
مرد
کی بابا ؟ کی ؟
دختر بچه به سمتی از خانه نگاه میکند و مرد نیز نگاهش به آن سمت میرود , خودش را میبیند که گوشه ی اتاق با حالی نزار افتاده, جوان تر است , سیگاری در دستش است و پیکنیکی جلوی رویش و خمار است . مرد در مانده جوانی هایش را نگاه میکند , نمیداند باید چه بکند و بی حرکت است ,ناگهان خانه شروع میکند به لرزیدن , قاب عکس ها می افتند , دیوار ها خراب می شودند و سقف در حال فرو ریختن است اما جوانی های مرد همانطور انجا نشسته و نگاه میکند. مرد, مضطرب دختر کوچکش را بغل میکند و از خانه بیرون میرود
خارجی- خانه – حیاط – ادامه
مرد با دخترش به حیاط می اید, در حیاط دیگر هیچ چیز نیست ,نه درخت نه حوض , دیوار ها خراب شده اند . مرد دختر بچه را بیشتر به خود می فشارد , اما دختر بچه کاملا بی حرکت است , مرد متوجه بدن بی جان دخترش میشود , او را از خودش جدا میکند و دختر بچه در مقابل بهت مرد روی دستهایش می افتد . مرد گریه میکند و دخترش را تکان میدهد , روی زانو هایش می افتد , زجه میزند و دخترش را به خودش میچسباند .
خارجی- مرکز ترک اعتیاد – حیاط – ادامه
مرد در همان حالت است اما عروسکی که دست دختر کوچک بود را بغل کرده و به شدت گریه میکند و در حیاط بزرگی است و با دور شدن از مرد متوجه میشویم که در مرکز ترک اعتیاد است .

نمایشنامه کوتاه طنز آناهید نوشته محمد رضا احمد زاده

دوست خوبمون آقای احمد زاده که سابقا هم متن هایی از ایشون رو در این وبلاگ قرار داده بودیم متن دیگری رو برامون فرستادن که یک نمایشنامه ۳۰ صفحه ای طنز هست .

اون رو برای دانلود و مطالعه دوستان در وبلاگ قرار دادم .

دوستان بعد از خوندن میتونید نظراتتون رو در قسمت کامنت های همین پست قرار بدین .

لینک دانلود نمایشنامه آناهید نوشته محمد رضا احمد زاده

مازوخیسم

از غم هاش که تعریف میکرد ژستی گرفته بود که انگار فقط اونه که غم داره .

ساکت شدم … نگاهی به خودم کردم … یعنی من واقعا هیچ غمی توی زندگیم ندارم !!

فکر کردم … فکر کردم … نه .. هیچی پیدا نشد …

رفتم یه گوشه غمگین نشستم . من واقعا آدم بدبختی هستم .

 

هیس … دخترها فریاد نمی زنند.

هیس دخترها فریاد نمی زنند

چند وقت پیش توی سالن سینما ، آخر های فیلم هیس .. پوران درخشنده ، توی زمانهای انتهایی فیلم که استرس زیاد بود ، یکدفعه یکی از ته سالن که معلوم بود خیلی زیاد تحت تاثیر فیلم و مخصوصا استرس هاش بود بلند فریاد کشید : درخشنده روانی … بعد هم دوباره بلند تاکید کرد : پوران درخشنده یه روانیه !!!!

عرضم اینه که جدا از مسائل فرهنگی جامعه و بررسی ساختاری یک فیلم ، یک فیلم تا چه اندازه میتونه و اجازه داره با ذهن مخاطب بازی کنه ! یعنی حد این مسئله کجاست . در واقع آیا ما اجازه داریم به بهانه تاثیر گذاری بر روی مخاطب تنش فیلم رو اونقدر بالا ببریم که خود تبدیل به یک محرک روانی بشه ؟

این واقعا برای من یک سواله و تمایل دارم دوستان در این بحث شرکت کنن .

نمایشنامه رادیویی هان ون میگه رن

این نمایشنامه در سال ۸۹ به سفارش رادیو فارس نوشته شده و آقای ابراهیم امینی هم زحمت ویراستاری اون رو کشیده .

این نمایشنامه داستان زندگی یک نقاش هلندی است که در زمان حیات خود به خاطر دیده نشدن هنر واقعی اش و بی مهری از سوی منتقدین ، دست به اقدامی عجیب میزند و …

میتونید این نمایشنامه به همراه دو نمایشنامه دیگه از مجموعه کلاهبرداران تاریخ را با خرید محصول زیر همزمان دانلود کنید:

در صورت تما یل به ضبط این کار میتوانید مشخصات تماس خود رو از طریق ارسال نظر در همین پست برای بنده ارسال نمایید تا با شما در ارتباط باشم.

خوشحال میشم اگر متن رو خوندید نقد و نظر خودتون رو در همین پست کامنت بفرمایید.

نمایشنامه رادیویی معجزه در کاریف

این نمایشنامه در سال ۸۹ به سفارش رادیو فارس نوشته شده و آقای ابراهیم امینی هم زحمت ویراستاری اون رو انجام داده .

دو کارگر هنگام کندن زمین آقای نیوئل به چیزی بر میخورند که زندگی آقای نیوئل و تمام اهالی کاردیف رو تحت تاثیر قرار میدهد .

میتونید این نمایشنامه به همراه دو نمایشنامه دیگه از مجموعه کلاهبرداران تاریخ را با خرید محصول زیر همزمان دانلود کنید:

در صورت تما یل به ضبط این کار میتوانید مشخصات تماس خود رو از طریق ارسال نظر در همین پست برای بنده ارسال نمایید تا با شما در ارتباط باشم.

همچن خوشحال میشم اگر متن رو خوندید نقد و نظر خودتون رو در همین پست کامنت بفرمایید.

متن نمایشنامه رادیویی کنت لوستیگ

این نمایشنامه رو به سفارش رادیو فارس در سال ۸۹ نوشتم و گفتم برای استفاده دوستان متنشو برای دانلود بگذارم .

داستان این نمایشنامه که برگرفته از واقعیت می باشد، داستان فروش برج ایفل است . شاید از خودتون بپرسید آخه کدوم احمقی پیدا میشه که همچین دروغی رو باور کنه . پس پیشنهاد میکنم این متن رو بخونید .

میتونید این نمایشنامه به همراه دو نمایشنامه دیگه از مجموعه کلاهبرداران تاریخ را با خرید محصول زیر همزمان دانلود کنید:

در صورت تما یل به ضبط این کار میتوانید مشخصات تماس خود رو از طریق ارسال نظر در همین پست برای بنده ارسال نمایید تا با شما در ارتباط باشم.

خوشحال میشم اگر متن رو خوندید نقد و نظر خودتون رو در همین پست کامنت بفرمایید.