وجه اشتراک نسلی

تقابل نسل قدیم و جدید تلفن همراه

نزدیک نیمه شب بود و من مشغول بازی بودم که یک ماموریت تماس پیش آمد ،انگار مورد اورژانسی بود و من اصلا حال حوصله ایستادن دم گوش رو نداشتم . اطراف را نگاه کردم ، پدربزرگ آن گوشه آرام در شارژ بود.
من : آقجون ، آقاجون … ای بابا آقاجون
پدر بزرگ : بگیر بخواب بچه این موقع شب .
من : آقاجون بیدار شو یه دیقه.
پدربزرگ : چته ، مگه کوری نمیبینی تو شارژم .
من : آقاجون مورد اورژانسیه .
پدربزرگ : عجب. مورد اورژانسی این موقع شب آخه !‌
من : آقاجون بیا ببین این شماره رو میتونی بگیری برام .
پدر بزرگ : چرا خودت نمیگیری ؟
من : من آنتن ندارم .
پدر بزرگ : خجالت بکش بچه . آنتن ندارم یعنی چی ؟
من : مگه چی گفتم .
پدربزرگ : ما همسن شما بودیم آنتنمون تا قله قافم می رفت . اصلا هرجا میرفتیم اولین چیزمون که فعال میشد آنتنمون بود .
الان میتونستم جوابشو بدم . چون از خانم بزرگ بارها شنیده بودم که آقاجون هم آنتن درست و درمونی نداشت . باید میرفتن تا بالای کوه تا یه جایی یه آنتن نصفه و نیمه ای پیدا میکردن و کارشون راه میافتاد. ولی گفتم فقط کافیه اینو بگم تا آقاجون شروع کنه. منتظر این بود که تو من یه ایرادی پیدا کنه و شروع کنه بد و بیراه گفتن به کمپانی های مختلف و دائم هم تاکید کنه که فقط خودشون خوب بودن و جدشون آلکاتل اینا . من هم که اصلا حوصله این بحث های تکراری رو نداشتم، بحث و بردم یه سمت دیگه .
من : نکه آنتن نداشته باشم . هنگم ، ریختم به هم .
پدربزرگ : یه خواموش روشن شو درس میشه .
من : نمیشه . باید فلش بشم .
پدر : فلش ؟ فلش دیگه چه صیغه ایه ؟
من : اندرویدم ریخته بهم. شما این چیزا رو نمیفهمی آقاجون .
پدربزرگ : نفهم خودتی بچه. فکر کردی یه انی انداختی رو خودت حالا دیگه مانفهمیم .
من : اندروید آقاجون .
پدربزرگ : حالا هرچی . جوون به سن تو بره فلش بشه ، من این همه عمر از خدا گرفتم یه بارم فلش نشدم . بعد میگن ما نسل قدیمیم . والا سگ ما شرف داشت به این قرتی بازیهای الان . انروی و کوفت . پاشو پاشو برو این قرتی بازیهام در نیار
من : نمیتونم.
پدربزرگ : پاشو بهت میگم . اگه یه ذره ژن نوکیاها توت باشه با یه ریست درس میشی.
من : میگم الان نمیتونم آقاجون .
پدربزرگ : به حرف بزرگترت گوش کن .
من : داره اتک میشه بهم . وضعیتم حاده.
پدربزرگ : اتک ؟
من : چطوری آخه براتون توضیح بدم که بفهمید .
پدربزرگ : بچه نفهم خودتی . میزنم ریست فکتوریت میکنما .
من : ببینید . … مثلا فکر کنید شما مارتون تا حالا ۵۰ تا مربع خورده و الان خیلی بزرگ شده .

پدربزرگ: دهنتو آب بکش؟ فقط پنجاه تا؟!

من : حالا ، مثلا تو یه مرحله ی بالا هستید، نمیتونید یه دفعه ریست کنید که.
پدربزرگ سکوت معنا داری کرد … نگام کرد.. یه غمی تو عمق نگاهش بود. گفت میدونی چن وقته مار بازی نکردم؟ 
یه دفعه ساکت شدم . مار بازی مورد علاقه آقاجون بود . همیشه برام تعریف میکرد که چطوری رکورد میزده و چطوری مربع ها رو پشت سر هم میخورده . گفتم :‌ چرا ؟ از کی ؟ 
پدربزرگ گفت : از وقتی تو بی پدر اومدی ، حواس نمیذاری که برام . خوردم تو دیوار . اه . داشتم رکورد میزدم.
من که الان درک کرده بودم برای چی آقاجون اینهمه سفسطه بافی کرد که شماره رو نگیره ، گفتم
من : آقاجون به نظرت تو این دوره چرا باید اصلا مسئله اورژانسی پیش بیاد ؟
پدربزرگ : آره. به نظرم اینا همش حرفه . اورژانسی و این مزخرفات .
من : به نظرم آدم گاهی باید آنتنشو بزنه به اون راه .
پدربزرگ : آفرین پسرم. خوبه حداقل یه وجه اشتراک نسلی پیدا کردیم. برم بخوابم .
آقاجون اینو گفت ، یه چشمک گل درشتی هم به من زد و خودشو زد به خواموشی. منم آنتمو زدم به اون راه و خودم و زدم به هنگی.

قوانین عجیب و بامزه دنیا

در زیر قانون های عجیب و جالب دنیا لیست شده. مطمئن هستم که از خوندنش لذتت خواهید برد:

 

  •  جویدن آدامس در سنگاپور ممنوع است.
  •  تقلب کردن در مدارس بنگلادش غیر قانونی است و افراد بالای ۱۵ برای تقلب به زندان فرستاده می شوند.
  •  مشاهده فیلم های کاراته ای تا سال ۷۹ در عراق ممنوع بود.
  •  در ایسلند زمانی داشتن سگ خانگی ممنوع بود.
  •  در آریزونای آمریکا، کشتن و شکار شتر ممنوع است.
  •  در تایلند همه سینما رو مجبورند هنگام پخش سرود ملی قبل از شروع فیلم قیام کنند.
  •  در دانمارک روشن کردن ماشین قبل از چک کردن اینکه بچه ای زیر آن خوابیده است یا نه، ممنوع است.
  •  در تایلند انداختن آدامس جویده شده تان ۵۰۰ دلار جریمه دارد و قبل از خارج شدن از خانه حتما باید لباس زیر پوشیده باشید.
  •  در سال ۱۸۸۸ در بریتانیا قانونی تصویب شده که دوچرخه سواران را موظف می کرد تا زمان رد شدن ماشین از کنارشان، زنگ دوچرخه هایشان را بطور پیوسته به صدا درآورند.
  • در قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی نوشیدن قهوه در ترکیه ممنوع بود و اگر کسی در حین خوردن قهوه دستگیر می شدن، به اعدام محکوم می شد.
  •  در فنلاند زمانی پخش کارتون دونالد داک به علت شلوار نپوشیدن شخصیت اصلیت سریال ممنوع بود.
  •  تا سال ۱۹۸۴، بلژیکی ها مجبور بودند نام فرزندشان را از یک لیست ۱۵۰۰ نفری در روزهای ناپلئون بطور رندوم انتخاب کنند.
  •  در برمه دسترسی به اینترنت غیر قانونی است. اگر فردی با اتهام داشتن مودم دستگیر شود، به زندان محکوم می شود.
  •  اتریش اولین کشوری بود که مجازات مرگ را در سال ۱۷۸۷ حذف کرد.
  •  صد ها سال پیش هر فردی که قصد داشت از کشور خارج شود، به سرعت اعدام می شد.
  •  در طول جنگ جهانی اول هر سربازی که به همجنس گرایی متهم می شد، اعدام می شد.
  •  در زمان حکومت طالبان در افعانستان، پوشیدن جوراب سفید برای زنان به علت تحریک آمیز بودن آن برای مردان ممنوع بود. در ضمن ماموران پلیس دستور داشتند پنجره خانه ها را با رنگ سیاه بپوشانند تا زنان حاضر در خانه ها دیده نشوند.
  •  در ۲۴ ایالت آمریکا صغف جنسی عامل اصلی طلاق است.
  •  در ایالت میسوری بخش سنت لوئیس، هنوز هم نجات دادن زنان با لباس خواب، برای ماموران آتش نشانی ممنوع است.
  • در انگلستان، سر لاشه هر نهنگی که پیدا شود متعلق به پادشاه است و دم آن متعلق به ملکه.
  •  در فرانسه صدا زدن خوک با نام ناپلئون ممنوع است.
  •  در ویکتوریای استرالیا پوشیدن شلوارک های صورتی تحریک آمیز در غروب های شنبه ممنوع است.
  •  در ویکتوریای استرالیا، تنها متخصصان برق اجازه تعویض لامپ برق را دارند.
  • در انگلستان چسباندن برعکس تمبر حاوی عکس ملکه، نشانگر خیانت و پیمان شکنی با سلطنت است.
  •  در ورمونت، زنان تنها با اجازه کتبی همسرانشان حق استفاده از دندان مصنوعی را دارند.
  • در واشنگتون، وانمود کردن به داشتن خانواده پولدار ممنوع است.
  •  در اوهایو آمریکا, ماهیگیری در زمان مستی ممنوع است.
  •  در بخش اروکای ایالت نوادا، بوسیدن زنان توسط مردان سبیلو ممنوع است.
  •  در میامی آمریکا، تقلید کردن رفتار جانواران ممنوع است.
  •  در لوای آمریکا، بوسیدن بیش از ۵ دقیقه مجاز نیست.
  •  زمانی در کشور سوئیس، محکم بستن در خودرو جرم به حساب می آمد.
  •  در روآتای ایتالیا، عبور افراد غیر مسیحی از ۲۰ متری کلیسا ممنوع است. اما عبور بزرگراهی از فاصله ۱۵ متری کلیسای آن منطقه موجب دردسر پلیس شده بود، زیرا امکان توقف حودرو ها در آن منطقه بزرگراه برای چک کردن مسیحی بودن یا نبودن شان وجود نداشت.
  •  در سوئیس داشتن یک پناهگاه برای شهروند الزامی است.
  • در منطقه هستینگ نبراسکا, قانون می گوید هتلداران باید پیراهن سفید تمیز برای خواب به هر یک از مهمانان بدهند. هیچ زوجی هم حق ندارد تا قبل پوشیدن این لباس ها نزدیکی  داشته باشد.
  •  در لینوئیس آمریکا دادن سیگار روشن به حیوانات ممنوع است.
  •  در منطقه ترمونتون یوتا در آمریکا, زنان حق نزدیکی با مردان در آمبولانس را ندارند و در صورت انجام این کار گناهکار شناخته شده و نامشان در روزنامه محلی درج خواهد شد.

منبع : www.shadyafarin.com

با یه حساب سر انگشتی در جلسه دیشب فهمیدیم که چقدر پولدار هستیم.

دیشب جلسه ای با حضور سران برگزار گشت و نتیجه ای که حاصل شد این بود که ما میلیاردر هستیم . حالا چطور به این نتیجه رسیدیم :

مسئله از اینجا شرع شد که ما میخواستیم یک سفر داشته باشیم از شیراز به تهران و بررسی میکردیم که با هواپیما به صرفه تره یا با اتوبوس رویال سفر و یا اتوبوس ولو معمولی . قیمت ها را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که اگر با اتوبوس معمولی بریم در واقع نسبت به هواپیما ۳۰ هزار تومان صرفه جویی کردیم . و اگر اصلا نریم ۳۹ هزار تومن . پس گفتیم اصلا برای اینکه بیشتر صرفه جویی کنیم بیایید جای اینکه تهران نریم – امریکا نریم !!! اونوقت چند میلیون صرفه جویی کردیم .

بیایید مسئله رو بسط بدیم :

اگر جای اینکه پیکان جوانان ۵۴ نخریم . بنز کلاسیک E نخریم ۱۰۰ میلیونی کاسب شدیم و میتونیم حتی هواپیماهای آخرین مدل , قطار های شهری سریع السیر , اتوبوس واحد های راحت و سریع و هزار چیز دیگه خریداری نکرد . اونوقت ببینید به چه راحتی ثروتمند خواهیم شد و با همین حساب سر انگشتی صندوق ذخیره ارزی کشور پر خواهد شد . !!!

نظر ها تونو راجب این مطلب بدید .

Q۳۳NY و افشای یک راز بزرگ از ۱۱ سپتامبر ؟ یا یک دروغ بزرگ ؟

( اصلاحیه : ۹۸/۱۱ : زمان نگارش این متن گمانم بر این بود که ویکی پدیا میتواند منبع معتبری باشد . اما این طور نیست . پس تا تحقیق مجدد مطلب نوشته شده زیر سندیت ندارد و محل بحث نمی باشد. اما به احترام کامنت گذاران مطلب را غیر فعال ننمودم. لذا از دوستانی که در این زمینه اطلاعات موثق تری دارند دعوت میکنم کامنت بذارن و سایرین رو در جریان قرار دهند. ) 

با سلام

چند روز پیش یک offline برام اومد که توش یک مطلب جالب و هیجان انگیز نوشته بود که متن اون خبر رو در زیر میبینید :

” این کار رو حتما انجام بدین و از یک راز بزرگ آگاه بشید شماره پرواز هواپیمای جریان ۱۱ سپتامبر است رو که Q33NY است در word تایپ کنید و فونت آن را به Wingdings تغییر بدهید . بقیه رو هم خبر کنید و … ”

خب ما هم این کار رو کردیم و تصویر زیبای زیر حاصل شد :

q33ny and 11 september secret

( اگه خواستید خودتون امتحان کنید )

خب به نظر میاد این تصویر خیلی راز ها رو برملا میکنه . اما از اونجایی که اینجانب آدم بدبینی نسبت به این موضوعات هستم یه تحقیق کوچیک انجام دادم و متوجه شدم که شماره پرواز یا نام هواپیما اصلا q33ny یا حتی چیزی شبیه این نیز نبوده است (شماره پروازها ۱۷۵ و ۱۱ بوده است )  .

طبق یه نظر دیگه که فیلمش رو میتونید در آدرس http://www.youtube.com/watch?v=PCV7iD4d1nU ببینید میگه ny مخفف new york و q33 شماره پرواز است . پسا از تحقیق مجدد یک مطلب در دایرت المعارف ویکیپدیا که معروف ترین دایرت المعارت اینترنتی است پیدا کردم . ( اینم لینک اون مطلب :

http://en.wikipedia.org/wiki/Wingdings

توی این مقاله که تحت عنوان Controversies به معنی استدلال خلاف واقعه نوشته شده است .این نظریه ها رو مطرح کرده و اعلام کرده که در آن روز اصلا پروازی با شماره q33 وجود نداره و تئوری های دیگه رو هم رد کرده و در آخر هم گفته این تصویر به صورت تصادفی بوجود اومده و فاقد اعتبار می باشد .

پس خیالتون راحت باشه . هیچ رازی برملا نشده .

اگر چیزی هست که من نمیدونم توسط نظر دادن توی همین تاپیک به اطلاع برسونید . ممنون میشم.

هشت موضوع شگفت انگیز از زندگی آلبرت انیشتین

هشت موضوع شگفت انگیز از زندگی آلبرت انیشتن، که شما هیچ گاه آنان را نمی دانستید. بله، همگی ما می دانیم که انیشتن این فرمول [e=mc2] را کشف کرد. اما واقعیت آن است که چیز های کمی در مورد زندگی خصوصی اش می دانیم،خودتان را با مطالعه این هشت مورد، شگفت زده کنید!

۱- او با سر بزرگ متولد شد

وقتی انیشتن به دنیا آمد او خیلی چاق بود و سرش خیلی بزرگ تا آنجایی که مادر وی تصور می کرد، فرزندش ناقص است، اما او بعد از چند ماه سر و بدن او به اندازه های طبیعی بازگشت.

۲- حافظه اش به خوبی آنچه تصور می شود، نبود

مطمئنا انیشتن می توانسته کتابهای مملو از فرمول و قوانین را حفظ کند، اما برای به یاد آوری چیز های معمولی واقعا حافظه ضعیفی داشته است. او یکی از بدترین اشخاص در به یاد آوردن سالروز تولد عزیزان بود و عذر و بهانه اش برای این فراموشکاری، مختص دانستن آن [تولد] برای بچه های کوچک بود.

۳- او ازداستانهای علمی-تخیلی متنفر بود

انیشتن از داستانهای تخیلی بیزار بود. زیرا که احساس می کرد، آنها باعث تغییر درک عامه مردم ازعلم می شوند و در عوض به آنها توهم باطلی از چیز هایی که حقیقتا نمی توانند اتفاق بیفتند میدهد.
به بیان او “من هرگزدر مورد آینده فکر نمی کنم، زیراکه آن به زودی می آید.” به این دلیل او احساس می کرد کسانی که بطور مثال بشقاب پرنده ها را می بینّند باید تجربه هایشان را برای خود نگه دارند.

۴- او در آزمون ورودی دانشگاه اش رد شد

درسال ۱۸۹۵ در سن ۱۷ سالگی، انیشتن که قطعا یکی از بزرگترین نوابغی است که تا کنون متولد شده، در آزمون ورودی دانشگاه فدرال پلی تکنیک سوییس رد شد.
در واقع او بخش علوم وریاضیات را پشت سر گذاشت ولی در بخش های باقیمانده، مثل تاریخ و جغرافی رد شد. وقتی که بعدها از او در این رابطه سوال شد؛ او گفت: آنها بی نهایت کسل کننده بودند، و او تمایلی برای پاسخ دادن به این سوالات را در خود آحساس نمی کرد.

۵- علاقه ای به پوشیدن جوراب نداشت-انیشتن

انیشتن در سنین جوانی یافته بود که شصت پا باعث ایجاد سوراخ در جوراب می شود. سپس تصمیم گرفت که دیگر جوراب به پا نکند و این عادت تا زمان مرگش ادامه داشت.
علاوه بر این او هرگز برای خوشایند و عدم خوشایند دیگران لباس نمی پوشید، او عقیده داشت یا مردم اورا می شناسند و یا نمی شناسند.پس این مورد قبول واقع شدن [آن هم از روی پوشش] چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟

۶- او فقط یکبار رانندگی کرد

انیشتن برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه، از راننده مورد اطمینان اش کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین اورا هدایت می کرد، بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان،شنوندگان حضور داشت.
انیشتن، سخنرانی مخصوص به خود را انجام می داد و بیشتر اوقات راننده اش، بطور دقیقی آنها را حفظ می کرد.
یک روز انیشتن در حالی که در راه دانشگاه بود، باصدای بلند در ماشین پرسید: چه کسی احساس خستگی می کند؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتن سخنرانی کند، سپس انیشتن بعنوان راننده او را به خانه بازگرداند.
عدم شباهت آنها مسئله خاصی نبود. انیشتن تنها در یک دانشگاه استاد بود، و در دانشگاهی که وقتی برای سخنرانی داشت، کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانست او را از راننده اصلی تمییز دهد.
او قبول کرد، اما کمی تردید در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از راننده اش پرسیده شود، او چه پاسخی خواهد داد، در درونش داشت.
به هر حال سخنرانی به نحوی عالی انجام شد، ولی تصور انیشتن درست از آب در آمد. دانشجویان در پایان سخنرانی انیتشن جعلی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند.
در این حین راننده باهوش گفت “سوالات بقدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ گوید!” سپس انیشتن از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد، به حدی که باعث شگفتی حضار شد.

۷- الهام گر او یک قطب نما بود

انیشتن در سنین نوجوانی یک قطب نما به عنوان هدیه تولد از پدرش دریافت کرده بود.
وقتی که او طرز کار قطب نما را مشاهده می نمود، سعی می کرد طرز کار آن را درک کند. او بعد از انجام این کار بسیار شگفت زده شد. بنابر این تصمیم گرفت علت نیروهای مختلف در طبیعت را درک کند.

۸- راز نهفته در نبوغ او

بعد از مرگ انیشتن در ۱۹۵۵ مغز او توسط توماس تولتز هاروی برای تحقیقات برداشته شد.
اما اینکار بصورت غیر قانونی انجام شد.بعدها پسر انیشتن به او اجازه تحقیقات در مورد هوش فوق العاده پدرش را داد.
هاروی تکه هایی از مغز انیشتن را برای دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد. از این مطالعات دریافت می شود که مغز انیشتن در مقایسه با میانگین متوسط انسانها،مقدار بسیار زیادی سلولهای گلیال که مسئول ساخت اطلاعات هستند داشته است.همچنین مغز انیشتن مقدار کمی چین خوردگی حقیقی موسوم به شیار سیلویوس داشته، که این مسئله امکان ارتباط آسان تر سلولهای عصبی را بایکدیگر فراهم می سازد.
علاوه بر اینها مغز او دارای تراکم و چگالی زیادی بوده است و همینطور قطعه آهیانه پایینی دارای توانایی همکاری بیشتر با بخش تجزیه و تحلیل ریاضیات است

منبع : http://www.goonagoon.nasseh.ir

سارق زیر فقط به دلیل اهدای یک کادوی عجیب و جالب دستگیر شد.

agar tasvir ra nemibinid click konid

تصویر فوق هنگام دستگیری یک سارق گرفته شده . اونم نه از این دله دزدها – یک دزدی جالب .اگه به تصویر نگاه کنید میبینید که سارق چیزی در دست دارد . بله این همان چیزیه که سارق بلند کرده . حالا چیه ؟!!! عجله نکنید . بهتره قبل از این با این آقا که اونو از این به بعد ” آپ ” صداش میکنیم بیشتر آشنا بشیم .این تصویری که در بالا دیدید یک میهمانی به مناسبت پایان خدمت شخص تفنگ بدست است . در واقع چیزی که دست آقای آپ هست هدیه ایه که به این مناسبت برای آقای تفنگ بدست خریده . ( البته همین تفنگ هم هدیه آقای مش است ) .این آقای آپ همیشه تو آوردن هدیه خلاقیت بخرج میده و شعرشم اینه که لباس و کیف و کفش و اینا رو که همه میدن آدم باید یه چیزی هدیه بده که یادگار بمونه (البته با این حساب فکر کنم تو مهمونیه خودش هیچ کیف و کفش و لباسی وجود نداشته باشه ) . مثلا چند وقت پیش توی مهمونیه تولد آقای مش ، دیدیم آقای آپ با یه کادوی بزرگ اومد . حدث بزنید توش چی بود . به عنوان راهنمایی ابعاد جهبه ۵۰x50x50 سانت بود و وقتی تکونش میدادی یک صدای زنگ زنگوله میداد . خوب بهتره بگم وقتی کادو باز شد آقای مش با تعجب دید که از توی جعبه یک غاز بیرون اومد . صدای زنگ هم مال زنگوله ای بود که به گردن آقای غاز بسته شده بود .مهمونیه دیگه که یادم میاد برای یکی از خانم های تو تولدش یک ماهی اورده بود که اسمش فایتر بود . ماهی با بدنی چند رنگ و زیبا که معروف بود به تنهایی . البته دست خودش نبود . این ماهی فایتر اگر با یک ماهی فایتردیگه توی یک قفس باشند … میمیرن یعنی در واقع همدیگه رو میکشن . البته اصطلاحا گفتم تو قفس و الا هرکی میدونه که هیچ ماهی تو قفس زنده نمیمونه چه برسه به فایتر.حالا بریم سر هدیه امشب . کادو به این شکل بود : یک جعبه مقوایی همون ابعاد قبلی که قرار گرفته بود روی به یک جعبه با طول و عرض زیاد ولی ضخامت کم (مثل یک قاب عکس ) . خوب حالا همه نفس ها تو سینه حبس شده و آقای آپ میخواد کادوشو باز کنه جعبه مقوایی رو برمیداره تذکر میده که خانوم های حامله و بچه ها یکم دورتر بایستند . جعبه رو باز میکنه …. خب تا حالا هیچ اتفاقی نیافتاده . فقط یک مشت روزنامه تاریخ مصرف گذشته . دست میکنه توی جعبه و یک شیشه نوشابه خانواده که دورش رو با روزنامه پوشونده برمیداره . خب تا اینجا بیایید حدث بزنیم . به نظر میاد باید یه چیزی باشه که بشه از در شیشه نوشابه واردش کرد . پس غاز نیست . شاید ماهیه و یا مارمولک و …. نه اینا باحال نیستند . تازه اگه اینا بود چرا خانم های حامله و بچه ها باید دور وایسن !!! پس باید خطرناک باشه .(به عکس بالا و به دست آقای آپ دوباره یه نگاه بندازید ) شما هم مثل من حدث زدید . یک مار خیلی کمیاب با دو رنگ آبی و سبز … آقای آپ شیشه نوشابه رو از لای روزنامه ها در میاره … !!! هیچ اثری نه از مار هست نه از هیچ موجود جاندار دیگه ای . هیچ کس از جاش جم نخوره . این توش مار بود … فرار کرده .. نه این کلک دیگه قدیمی شده . ماری در کار نبود . بقیه هم مثل من و شما تا این جای کار سر کار رفتن ( البته به غیر از شمایی که از اول حدث زدید ) هر چی هست باید توی اون کادوی بلند و باریک باشه .آقای آپ قبل از باز کردن کادو توضیح میده : ” خب من خیلی فکر کردم که یه کادو بیارم که به این فضا و پایان خدمت و سربازی و اینا بیاد و تک هم باشه . برای این کادو چند شبانه روز زحمت کشیدم . “شکل کادو که مثل قاب عکس میموند . شاید یک نقاشی جالب کشیده باشه یا مثلا …. دیگه حوصله ای باقی نمونده. بهتره بریم سر اصل مطلب . کادو به سرعت باز میشه و …خب توضیح اضافه رو در لینک زیر قرار دادم تا معنی چند شب زحمت کشیدن آقای آپ و چیزی که به مهمونی مربوط میشه و از این قبیل سوالات رو یکجا پاسخ بدهم :

برای ادامه اینجا کلیک کنید