فیلم نامه کوتاه جسارت از خانم لیلا اسکندریان

11 دیدگاه در “فیلم نامه کوتاه جسارت از خانم لیلا اسکندریان”

1. سلام.
   فیلمنامه رو خوندم. جالب بود.
   فقط یک جاش سوال برانگیز بود (خطر اسپویل):
   چرا تو قبرستون نوید و حمید بعد از اینکه از دست نگهبان فرار کردن دوباره سریع برنگشتن کمک دوستشون؟ حالا حمید نمیتونست قبول. ولی نوید
   چرا نرفت؟ حداقل چهارپنج دقه طول میکشه تا تحت همچین شرایطی یک نفر خفه بشه. فرصت کافی داشتن. حتی اگه نگهبان تمام مدت اونجا بوده ولی بازم به نظر نجات جون دوستشون باید واسشون مهمتر از ترس از نگهبان بوده باشه.
   خیلی ممنون.

   پاسخ

   1. ممنون از وقتی که صرف خوندن فیلمنامه کردید
      به خاطر سن و سالی که داره ترسیده که تنهایی بره داخل قبرستون جسارت لازم رو نداشته …….

      پاسخ

2. با سلام فیلمنامه خوبی بود منکه هم لذت بردم هم چیزی یاد گرفتم .
   میخاستم بگم با توجه به فرهنگ شهر ما نیشابور و فعالیت بالایی که در شهر ما نسبت به تئاتر دارن اگر میشه همکاری بیشتری در حوزه های فرهنگی و تئاتر و فیلم انجام بدیم
   موسسه ما زیر نظر یکی از بهترین اساتید اقای حسینی فعالیت میکنه که مدرکشونو از روسیه گرفتن خوشحال میشم بتونیم کار قوی باهم انجام بدیم
   09304609820این شماره منه اگر دوستداشتید برای فیلمنامه های خودتون یا دوستاتون تماس بگیرین که با کمک هم و بسازیم ممنون میشم. منتظر جواب شما هستم

   پاسخ

   1. سلام
      بی نهایت از لطفتون ممنونم خیلی متشکرم ازاینکه فیلمنامه ارو خوندید
      متاسفانه ارسالتون برای تقریبا یکسال قبل هست و من جدیدا خوندم شرمنده ایمیل من در کنار ارسال فیلمنامه ام هست اگرهنوزم تمایل به همکاری دارید خوشحال میشم ایمیل بزنید ممنون

      پاسخ

3. بسیار عالی بود. ممنون از مطالب خوبتان

   پاسخ

   1. ممنون از وقتی که صرف کردید بی نهایت متشکرم

      پاسخ

4. میتونم از فیلمنامتون فیلم تهیه کنم خواهش میکنم جواب بدین

   پاسخ

   1. این ارسال برای خیلی وقت قبل هست و الان جواب میدم مطءنا خیلی دیرهست من ایمیلم رو در کنارفیلمنامه ارسال کردم میتونیم راجبش اگرهنوزم تمایل به ساخت دارید صحبت کنیم چون تغییر دادم و بازنویسی کردم

      پاسخ

5. واقعا ممنونم از اطلاع رسانیتون .

   پاسخ

6. سلام و درود
   فیلمنامه شمارو خوندم اولش متوجه کافی شاپ و دوسه تا جوون اهمیت ندادم رها کردم ولی بار دیگه فرم های دانلود شده ام را در کامپیوتر نگاه میکردم با سرعت خوندم تا به بخش های پایانی ماجرای قبرستان نظرمو جلب کرد. دوباره خوندم. دیر وقت بود کامپیوتر خاموش رفتم برای خواب. دیدم صحنه ها داره مجسم میشه فکر کردم چطوره اینو بسازم درد سر ندم. الان ساعت حدود ۵٫۳۰ دم صبح دوباره از جا پاشدم کامپیوتر روشن کردم گفتم ببینم آیا همین خانم اسکندری هنرمند خوب کسیه که این فیلمنامه رو نوشتند.
   من علاقمند به ساختن شدم سن و سال من بالای ۶۰ سال و سالهای زیاد کار تئاتر اعم از بازی و نمایشنامه و کارگردانی. فیلم هایی گزارش مانند و مراسم
   علی ورفان Ali Varfan

   پاسخ

7. سلام وقت بخیر …متاسفانه وبلاگ دیر آپدیت شده و من باز بعد چند ماه متوجه پیغام شدم ولی قبلا ایمیل ام رو در کنار فیلمنامه ارسال کردم

   پاسخ