از فروشنده پرسیدم این پسته تازه ها چنده ؟
گفت ۲۰ تومنه. اینا هم ۲۵ تومنه. پرسیدم: خب فرقشون چیه؟ گفت: اینا درجه یکه. اینا درجه دو. گفتم : دیدم هردوشو از یه گونی ریختی. خودشو زد اون راه و گفت : میخوای از همون بیست تومنیه ببر. اینم کیفیتش خوبه. گفتم : نمیخوام. فقط برام سواله که چرا همچین کاری میکنی. گفت: برو آقا برو دنبال کارت. با نگاه مدیر بازرگانی طوری گفتم : خب تو که میتونی همشو بذار بیست پنج تومن سودتم بیشتر میشه خب. گفت من کلاهبردار نیستم . اینا قیمتشون بیست تومنه. خندم گرفت. گفتم : تو الان داری جنس بیست تومنی رو میفروشی بیست پنج تومن! نگاهی بهم کرد و گفت : ببین، خیلی ها دوست دارن جنس و گرون تر بخرن. اون پنج تومن اضافه، پول احساس خوبیه که بهشون میفروشم. با فلسفش حال کردم گفتم : دمت گرم. پس یه کیلو از همون بیست پنج تومنیه بده ببرم. گفت : تو بیست تومنی ببر. گفتم : خب منم احساس خوبو میخوام. گفت : نه دیگه، برای تو دیگه کارکرد نداره.
برچسب: متن کوتاه
من و کودکی ام در یک قاب
کودکی ام توی همان استخری شنا میکردم که کودک ام امروز .
فرقش این است که این یکی از صدها تفریحش هست و اما برای من شاید یکی از معدود ترین.
آن روزها همه چیز به همان شکلی که بود بود . یعنی چیز پیچیده ای وجود نداشت . ظهر جمعه تابستان میشد میرفتی باغ می افتادی توی آب خنک. عصر میشد بیرون می آمدی . چایی میخوردی . حالا هم همین کارها را میکنی . اما نمیفهمی . درکشان نمیکنی . انگار پوستت آنقدری کلفت شده که برخورد آب خنک را حس نمیکند . یعنی حالا اگر بخواهم خوشبخت باشم باید برگردم به دوران کودکی ام؟! نگاه میکنم میبینم من الان ، آرزوی بچگی هایم هستم . حالا که آرزوی بچگی هایم برآورده شده، حسی دارم ؟ اصلا میفهمم ؟ خوشبختم؟
مینشینم پای صحبت های بزرگترهای زمان شاهی ، مدام تعریف میکنند که اینطور بود . راحت بودیم . مشکلی نداشتیم . . احتمالا پدربزرگها هم مینشستن میگفتن والا زمان قاجار اصلا خیلی بهتر بود. آخه اصلا چطور میشود زندگی بکنی با خر و قاطر این شهر اون شهر بروی توی گرما ، ظرف شویی و لباس شویی هم نداشته باشی بعد راحت تر هم باشی ! بعد که میبینم خب ما هم اول انقلاب بودیم بچه بودیم همین حس را داشتیم. نه اینکه آن موقع داشته باشیم ها . بعدها که برمیگردیم خاطرات را مرور میکنیم میبینیم چقدر خوش بودیم. به هرحال نه ما دیگر مای گذشته ایم و نه زمان دیگر به اصطلاح زمان شاه.
میخواهم بدانم کودک ام امروز به همان اندازه لذت می برد ؟ استخر آب خنک توی تابستان برایش همان معنی را می دهد که برای من میداد ؟ میخواهم بدانم وقتی بزرگ شد ، میخواهد به کودکی برگردد ؟ اصلا وقتی به خوشبختی رسید میفهمد که رسیده یا هنوز آرزوی خوشبختی میکند؟