نمایشنامه رادیویی هان ون میگه رن

این نمایشنامه در سال ۸۹ به سفارش رادیو فارس نوشته شده و آقای ابراهیم امینی هم زحمت ویراستاری اون رو کشیده .

این نمایشنامه داستان زندگی یک نقاش هلندی است که در زمان حیات خود به خاطر دیده نشدن هنر واقعی اش و بی مهری از سوی منتقدین ، دست به اقدامی عجیب میزند و …

میتونید این نمایشنامه به همراه دو نمایشنامه دیگه از مجموعه کلاهبرداران تاریخ را با خرید محصول زیر همزمان دانلود کنید:

در صورت تما یل به ضبط این کار میتوانید مشخصات تماس خود رو از طریق ارسال نظر در همین پست برای بنده ارسال نمایید تا با شما در ارتباط باشم.

خوشحال میشم اگر متن رو خوندید نقد و نظر خودتون رو در همین پست کامنت بفرمایید.

نمایشنامه رادیویی معجزه در کاریف

این نمایشنامه در سال ۸۹ به سفارش رادیو فارس نوشته شده و آقای ابراهیم امینی هم زحمت ویراستاری اون رو انجام داده .

دو کارگر هنگام کندن زمین آقای نیوئل به چیزی بر میخورند که زندگی آقای نیوئل و تمام اهالی کاردیف رو تحت تاثیر قرار میدهد .

میتونید این نمایشنامه به همراه دو نمایشنامه دیگه از مجموعه کلاهبرداران تاریخ را با خرید محصول زیر همزمان دانلود کنید:

در صورت تما یل به ضبط این کار میتوانید مشخصات تماس خود رو از طریق ارسال نظر در همین پست برای بنده ارسال نمایید تا با شما در ارتباط باشم.

همچن خوشحال میشم اگر متن رو خوندید نقد و نظر خودتون رو در همین پست کامنت بفرمایید.

متن نمایشنامه رادیویی کنت لوستیگ

این نمایشنامه رو به سفارش رادیو فارس در سال ۸۹ نوشتم و گفتم برای استفاده دوستان متنشو برای دانلود بگذارم .

داستان این نمایشنامه که برگرفته از واقعیت می باشد، داستان فروش برج ایفل است . شاید از خودتون بپرسید آخه کدوم احمقی پیدا میشه که همچین دروغی رو باور کنه . پس پیشنهاد میکنم این متن رو بخونید .

میتونید این نمایشنامه به همراه دو نمایشنامه دیگه از مجموعه کلاهبرداران تاریخ را با خرید محصول زیر همزمان دانلود کنید:

در صورت تما یل به ضبط این کار میتوانید مشخصات تماس خود رو از طریق ارسال نظر در همین پست برای بنده ارسال نمایید تا با شما در ارتباط باشم.

خوشحال میشم اگر متن رو خوندید نقد و نظر خودتون رو در همین پست کامنت بفرمایید.

مجموعه نمایش رادیویی کلاهبرداران تاریخ ، نوروز امسال از رادیو فارس

نمایشنامه رادیویی کلاهبرداران تاریخ

 

 

مجموعه پنج قسمتی کلاهبرداران ، نوروز سال آینده از رادیو فارس پخش می شود.هر داستان مجموعه، داستان یکی از بزرگترین کلاهبرداری های تاریخ است.

عوامل واحد نمایش رادیو فارس :

سردیبر:ابراهیم امینی

نویسندگان: علی محمد حسام فر ، محسن منوریان، مرضیه شهرسبز، زهرا فرد شاد.

کارگردان: آرش جمالدینی

صدابردار: سید هادی حسینی

تهیه کننده: جواد حسن شاهی

منبع اصلی خبر :  hesamfar.com

ماه تمام شد . ( فروش زمین در کره ماه متر مربعی ۱۲۰ سنت !! )

sale lan of moon

حتما در مورد ابتکاری که آقای دنیس شاپ انجام داده چیزی شنیدید . فروش زمین در کره ماه .

حالا برای اینکه قضیه رو باز کنیم به خبری که منتشر شده بود توجه کنید :

پایگاه اینترنتى شرکت کریزى شاپ که مبتکر فروش زمین در کره ماه است، اعلام کرداسرائیلى ها امیدوارند با تاسیس پایگاه سازمان فضایى امریکا / ناسا/ در ماه در سال ۲۰۲۴ قیمت زمین ها در حد قابل توجهى رشد کند .
شرکت کریزى شاپ افزود تاکنون بیست و دو و نیم میلیون متر مربع از اراضى کره ماه در کشورهاى مختلف دنیا به فروش رفته است و بر اساس برخى گزارش ها، دیگر زمینى براى فروش در کره ماه باقى نمانده است.
فروش زمین در کره ماه در پى تلاشهاى یک امریکایى به نام دنیس شاپ میسر شده که در دهه هفتاد کره ماه و سایر سیاره هاى منظومه شمسى را به استثناى زمین، به نام خود ثبت کرد.
بنا بر این گزارش، قیمت هر پانصد متر مربع زمین در کره ماه حدود شصت دلار است.

خوب . اگر شما فکر میکنید یک فرصت استثنایی پیدا شده و مشغول جمع کردن پولهاتون هستید که از اسرائیلی ها عقب نمونید یک لحظه دست نگه دارید و به عرض اینجانب گوش بدهید :

فروش کره ما ؟ !! توسط شخصی به نام دنیس شاپ که به گفته اخبار سیاره های منظومه شمسی را به نام خودش ثبت کرده ؟!! مگه همچین چیزی امکان پذیره ؟؟!!! هیچ وقت .

یک کلاهبرداری فوق العاده بزرگ و خلاقانه از دنیس شاپ رو شاهد هستیم که البته یک سر آن به خود اسرائیلی ها برمی گردد .

اگر به حرف من اعتماد ندارید . من صبر میکنم . یکی دو سال دیگه یه سری به این وبلاگ بزنید . البته اگر آدرسها تغییر نکرده بود . البته فکر کنم اگه تا اون موقع توی ماه ساکن باشید امکان اتصال به اینترنت براتون سخت باشه .

فروش کاخ دادگستری توسط یک کلاهبردار باهوش ایرانی

حسین.ک

کلاهبردار وطنی، مردی که کاخ دادگستری را فروخت، حدود ۷۰ سال پیش در شهریار متولد شد. ح.ک مردی بی‌سواد ولی باهوش بود و بی‌تردید اگر تحصیلات مناسبی داشت، به یکی از بزرگان ادب و علم کشور بدل می‌شد. اما او از جوانی به راهی غیر از آن کشیده شد. حسین.ک با کلاهبرداری‌های کوچک روزگار می‌گذراند، اما این کارها برای مردی با هوش او کارهایی کوچک محسوب می‌شدند. تا این‌که یک روز طعمه بزرگ‌ترین کلاهبرداری خود را در جلوی در سفارت انگلیس شکار کرد؛ دو توریست آمریکایی (و طبعاً احمق!) که به دنبال خرید یک هتل در ایران بودند.

ح.ک آنها را به دفترش که در خیابان گیشا بود دعوت کرد و در آنجا به آنها پیشنهاد خرید یک ساختمان بزرگ و مجلل را به قیمت بسیار مناسب داد. این ساختمان، کاخ دادگستری بود که در خیابان خیام قرار داشت و هنوز هم به عنوان ساختمان دادگستری از آن استفاده می‌شود. قرار بازدید از کاخ برای فردای آن روز گذاشته شد و ح.ک همان روز عصر به آنجا رفت و با تطمیع اتاقدار وزیر وقت دادگستری، دفتر کار وزیر را برای مدت یک‌ساعت اجاره کرد. فردای آن روز قبل از آمدن مشتری‌ها، ۲۰۰ جفت دمپایی پلاستیکی تهیه کرد و جلوی در اتاق‌های کاخ که یک ساختمان اداری محسوب می‌شد و در آن ساعت خالی بود، گذاشت. به اتاق وزیر رفت و منتظر شکارهایش شد. آمریکایی‌ها سروقت آمدند و ح.ک به عنوان صاحب آن عمارت، تمام ساختمان را به آنها نشان داد و وقتی مشتری‌ها درخواست دیدن داخل اتاق‌ها را داشتند،‌ به بهانه بودن مسافران و با نشان دادن دمپایی‌ها، آنها را منصرف می‌کرد. مشتریان ساختمان را پسندیدند و به پول رایج آن زمان ۵۰۰ هزار تومان به ح.ک پرداخت کردند و خوشحال از این معامله پرسود، برای تحویل ساختمان ۱۰ روز دیگر مراجعه کردند. اما همان‌جا بود که فهمیدند چه کلاه بزرگی بر سرشان رفته است. ح.ک همان روز معامله، به مصر فرار کرد و بعد از چند ماه زندگی در آنجا، به ایران بازگشت. اما در ایران بازداشت و به زندان محکوم شد و چند سال بعد از وقوع انقلاب اسلامی فوت کرد.

ح.ک یک کلاهبردار ذاتی بود،‌حتی در زندان! او تلویزیون زندان را به یکی از زندانیان به قیمت ۱۰۰ تومان فروخت و وقتی آن زندانی بعد از آزادی تلویزیون را زیر بغل زد و می‌خواست آن را با خود ببرد، فهمیده بود که چه کلاهی بر سرش رفته و مضحکه بقیه شده است.

متبهرترين جاعل اسناد

Frank William Abagnale

فرانك ويليام آباگ‌نيل (Frank William Abagnale)‌
صاحب كلكسيوني از انواع كلاهبرداري‌ها، قاضي، خلبان، جراح و استاد دانشگاه! و كسي كه زندگي‌اش دستمايه ساخت فيلم «اگه مي‌توني منو بگير» شد، در سال 1948 در آمريكا به دنيا آمد. وقتي او 14 ساله بود، پدر و مادرش از يكديگر جدا شدند و اين ضربه روحي بزرگي براي فرانك بود.

دو سال بعد از خانه فرار كرد و به نيويورك رفت و در آنجا بود كه فهميد براي امرار معاش چاره‌اي به‌جز كلاهبرداري ندارد. پس از مدت كوتاهي او به يكي از حرفه‌اي‌ترين جاعلان چك بدل شد و چنان در كار خود مهارت پيدا كرد كه هيچ بانكي قادر به تشخيص جعلي بودن چك‌هاي او نبود. فرانك براي آن‌كه بتواند بدون پرداخت پول بليت با هواپيما سفر كند، ‌با جعل كارت‌هاي شناسايي و مدرك خلباني، ‌خود را به عنوان خلبان خط هوايي پان‌امريكن جا زد و از امتياز خلبان‌ها براي مسافرت مجاني استفاده كرد. اين موضوع لو رفت، اما قبل از آن‌كه دست پليس به او برسد، به شهر جورجيا فرار كرد و با هويت جعلي تازه‌اي، به عنوان يك دكتر در يك آپارتمان ساكن شد. از قضا در همسايگي فرانك يك دكتر واقعي زندگي مي‌كرد و به فرانك پيشنهاد داد تا در بيمارستان شهر مشغول به كار شود و فرانك اين پيشنهاد را پذيرفت و 11ماه به عنوان متخصص جراحي اطفال در آن بيمارستان به درمان بيماران پرداخت! پس از آن به شهر لوئيزيانا رفت و با جعل مدرك حقوق از دانشگاه هاروارد به عنوان دادستان در دادگاه محلي لوئيزيانا استخدام شد. او پس از چندماه توسط يكي از فارغ‌التحصيلان واقعي هاروارد شناخته شد، اما قبل از آن‌كه دستگير شود، از آنجا به ايالت يوتا گريخت و با جعل مدرك دانشگاه كلمبيا، در دانشگاه بريگام در رشته جامعه‌شناسي شروع به تدريس كرد!

او سرانجام در سال 1969 در فرانسه دستگير شد و زماني كه پليس فرانسه اين موضوع را اعلام كرد، 26 كشور خواستار محاكمه او در كشورشان شدند! فرانك به آمريكا منتقل شد و در آنجا به 12 سال زندان محكوم شد، ولي پس از گذراندن پنج سال آزاد شد.

فرانك آباگ‌نيل هم‌اكنون به‌عنوان كارشناس خبره جعل اسناد و چك با پليس آمريكا همكاري مي‌كند و با تأسيس شركت آباگ‌نيل و شركا به بانك‌ها نيز مشاوره مي‌دهد

میگه رن، هنرمندی مشهور بود اگر زمانه او را وادار به کلاهبرداری نمیکرد

Han Van Meegeren

-هان ون میگه‌رن (Han Van Meegeren)
نقاش و کپی‌کننده آثار هنری، باهوش‌ترین و زبردست‌ترین جاعل تابلوهای نقاشی، مردی که سر نازی‌های آلمانی کلاه گذاشت، مردی که اگر کلاهبردار نمی‌شد، بی‌شک یکی از مهم‌ترین نقاشان قرن بیستم بود، در سال ۱۸۸۹ در هلند به دنیا آمد. از کودکی عاشق رنگ‌ها بود و در جوانی با تأثیر از نقاشی‌های دوره طلایی هلند، تابلوهای زیادی خلق کرد. اما منتقدان، آثار او را بی‌روح و تقلیدی و تکراری نامیدند و میگه‌رن سرخورده از این برخورد و برای اثبات توانایی‌هایش به منتقدان تصمیم گرفت که آثار بزرگان دوره طلایی همچون فرانس هالس (Frans Hals) و ورمیه را کپی کند. میگه‌رن با پشتکار زیاد فرمول رنگ‌های قدیمی و نحوه ساخت بوم‌های آن زمان را پیدا کرد. او کار را شروع کرد و آن‌قدر ماهرانه این کار را انجام داد که تیزبین‌ترین کارشناسان نیز از تشخیص بدلی بودن آثار ناتوان بودند و میگه‌رن با اطمینان کامل، در نقش یک دلال، تابلوهایش را به‌عنوان آثار کشف‌شده دوره طلایی به مجموعه‌داران و گالری‌ها ‌فروخت. در همین دوران بود که اروپا درگیر جنگ جهانی دوم شد.


یکی از مشتریان پر و پا قرص او، مارشال گورینگ از سران درجه اول حزب نازی آلمان بود که علاقه فراوانی به آثار نقاشان هلندی داشت و تعداد زیادی از کارهای میگه‌رن را به مجموعه خود اضافه کرد. اما زمانه بازی دیگری را در سر داشت. آلمان‌ها در جنگ شکست خوردند و میگه‌رن به جرم فروش میراث فرهنگی هلند به نازی‌ها بازداشت و در دادگاه متهم به خیانت به وطن شد که مجازاتش اعدام بود. میگه‌رن در دادگاه واقعیت را ابراز کرد، اما هیچ‌کس حرف‌هایش را باور نکرد. تابلوهای جعلی در دادگاه توسط کارشناسان مورد بازبینی قرار گرفت و همگی بر اصل بودن آنها صحه گذاشتند. هیچ‌کس باور نمی‌کرد کسی بتواند با چنین دقت و ظرافتی این آثار را جعل کند. میگه‌رن از دادگاه درخواست کرد که وسایل مورد نیازش را در اختیارش بگذارند تا در حضور همه یکی از آثار دوره طلایی جعل کند!


میگه‌رن از اتهام خیانت تبرئه شد، اما به جرم جعل آثار هنری به زندان محکوم شد و چند سال بعد درگذشت. میگه‌رن به‌عنوان یک کلاهبردار در کار خود موفق بود، اما مشتری اصلی او گورینگ از او زیرک‌تر بود. اسکناس‌هایی که گورینگ در ازای تابلوها به میگه‌رن می‌داد همگی تقلبی بودند.


پاورقی:  نمایشنامه رادیویی بر اساس این داستان را میتوانید به همراه دو نمایش نامه دیگر اینجا خریداری و دانلود نمایید: 

مناقصه فروش برج ایفل شاهکار ویکتور لوستیگ

victor lustig

ویکتور لوستیگ victor lustig
سلطان کلاهبرداران تاریخ، مردی که برج ایفل را فروخت، مسلط به پنج زبان زنده‌ دنیا، صاحب ۴۵ اسم مستعار با سابقه بیش از ۵۰ بار بازداشت آن هم فقط در کشور آمریکا، مردی که می‌توانست زیرک‌ترین قربانیانش را نیز گول بزند، در سال ۱۸۹۰ در بوهمیا (کشور کنونی چک) در یک خانواده متوسط به دنیا آمد و در سال ۱۹۲۰ به آمریکا رفت. سالی که بازار سهام به شدت رشد می‌کرد و به نظر می‌رسید که همه روز‌به‌روز پولدار‌تر می‌شوند و لوستیگ آنجا بود که از این موضوع و حماقت ذاتی آمریکایی‌ها سود برد.

 

در سال ۱۹۲۵ و پس از انجام چندین فقره کلاهبرداری بی‌عیب ونقص و پرسود، ویکتور به فرانسه و شهر پاریس رفت و در آنجا شاهکار خود را اجرا کرد. فروختن برج ایفل!

ایده این کلاهبرداری بعد از خواندن یک مقاله کوچک در روزنامه به ذهن ویکتور رسید. در این مقاله آمده بود که برج ایفل نیاز به تعمیر اساسی دارد و هزینه این کار برای دولت کمرشکن خواهد بود.

دینگ! زنگی در سر ویکتور صدا کرد و بلافاصله دست به کار شد. ابتدا اسناد و مدارکی تهیه کرد که در آنها خود را به عنوان معاون ریاست وزارت پست و تلگراف وقت جا زد و در نامه‌هایی با سربرگ‌های جعلی، شش تاجر آهن معروف را به جلسه‌ای دولتی و محرمانه در هتل کرئون(creon) که محلی شناخته شده برای قرار‌های دیپلماتیک و مهم بود، دعوت کرد.


شش تاجر سر وقت در سوئیت مجلل ویکتور حاضر بودند. ویکتور برای آنها توضیح داد که دولت در شرایط بد مالی قرارگرفته است و تأمین هزینه‌های نگه‌داری برج ایفل عملاً از توان دولت خارج است. بنابراین او از طرف دولت مأموریت دارد که در عین تألم و تأسف، برج ایفل را به فروش برساند و بهترین مشتریان به نظر دولت تجار امین و درستکار فرانسوی هستند و از میان این تجار شش نفر دعوت شده به جلسه مطمئن‌ترین افرادند. ویکتور تأکید کرد به دلیل احتمال مخالفت عمومی، این مسئله تا زمان قطعی شدن معامله مخفی نگه داشته خواهد شد.

فروش برج ایفل در آن سال‌ها زیاد هم دور از ذهن نبود. این برج در سال ۱۸۸۹ و برای نمایشگاه بین‌المللی پاریس طراحی و ساخته شده بود و قرار بر این نبود که به صورت دائمی باشد. در سال ۱۹۰۹ برج به‌خاطر این‌که با ساختمان‌های دیگر شهر همچون کلیساهای دوره گوتیک و طاق نصرت هماهنگی نداشت، به محل دیگری منتقل شده بود و آن زمان وضعیت مناسبی نداشت. چهار روز بعد خریداران پیشنهاد خود را به مأمور دولت ارائه کردند. ویکتور به دنبال بالاترین رقم نبود، ‌او از قبل قربانی خود را انتخاب کرده بود؛ مردی که نامش در کنار ویکتور در تاریخ جاودانه شد! آندره پویسون (Andre poisson). در بین آن شش نفر، آندره کم‌سابقه‌ترین بود و امیدوار بود که با برنده شدن در این مناقصه، یک‌شبه ره صدساله را طی کند و کلاهبردار باهوش به خوبی متوجه این موضوع شده بود. ویکتور به آندره اطلاع داد که در مناقصه برنده شده است و اسناد جهت امضا و تحویل برج در هتل آماده امضاست. اما همان‌طور که تاجر عزیز می‌داند، زندگی مخارج بالایی دارد و او یک کارمند ساده بیش نیست و در این معامله پرسود با اعمال نفوذ خود توانسته است ایشان را برنده کند و… آندره به خوبی منظور ویکتور را فهمید! پس از پرداخت رشوه، اسناد معامله امضا شد و آندره پویسون پس از پرداخت وجه معامله، صاحب برج ایفل شد! فردای آن روز وقتی آندره و کارگرانش به جرم تخریب برج ایفل توسط پلیس بازداشت شدند، ویکتور لوتینگ کیلومترها از پاریس دور شده بود. در حالی که در یک جیبش پول فروش برج بود و در جیب دیگرش رشوه!

—————————– 

پاورقی:  نمایشنامه رادیویی بر اساس این داستان را میتوانید به همراه دو نمایش نامه دیگر اینجا خریداری و دانلود نمایید: